من عشق را زیـر آفتاب سوزان کربلا یافتم نه زیـر باران!!
ای خـــاک که رخــت تشــنگی پـوشــیدی!
وقــــتی که تـــمام مشـــک را نــوشـیــدی!
ای کـــاش که زیــر پــای آن طـــفل ذبــــیح!
چون زمــــزم ِ بامـــــــرام می جـــوشــیدی!
کمان حرمله قدم کمان کرد
گل نشکفته من را خزان کرد
عجب تیری به حلقومش نشسته
که راهم را به سوی خیمه بسته
الهی حرمله از غم بسوزی !
که دیگر حنجر طفلی ندوزی
بیایید در محرم سینه نزنیم اما دردی از سینه ی دردمندی برداریم
بیایید در محرم زنجریر نزنیم اما زنجیر از پای آزاده ای باز کنیم
بیایید در محرم اشک نریزم اما اشک از دیده ی معصومی پاک کنیم
آنگاه با ا فتخار بگیم سلام بر "حسین
بــرای باغبـــان یـاس آفریدند
علی را اشجع الناس آفریدند
وفاداری و مــردی و شجاعت
یکی کردند و عبـاس آفـریدند.
نــام مـعــشــوق مــبر نــزد مــن از عــشــق مــگو
عشـق دیـریـست كـه در پـیـچ و خـم عبـاس است
هـر چــه داریــــم هــمــه از كــرَم عـبــاس است
خــلــقـت جـنـت حــق لــطــف كــرم عـبـاس است
تـصـویـــر مــنـه خـــراب پــیـــشـت بـــاشـه...
ایـــن راز پـــر از عـــذاب پـــیـشـت بـــاشــه...
شــــایـد بــــه مــحـــرم نـــرســـیـــدم آقـــا...
ایـن اشـک علـی الـحـسـاب پـیـشـت بـاشه...
یـک دسـت صــدا نـدارد،امّـا... در کربـلا...بـی دسـت هـا غـوغـا می کـنـنـد...
الـسلام عـلـیـک یــا مـاه بـنـی هـاشم
ای عمو قاسم جانباز منم
بعد اکبر به تو همراز منم
جان من در تب و تاب است عمو
حنجرم تشنه آب است عمو
لبم از سوز عطش خشکیده
جگرم غرق بخون گردیده
چون حسین این همه شور از او دید
بهر ایثار و سرور از او دید
گفت:زیبا گل باغ حسنم
برو ای لاله سرخ چمنم
لطف معبود نگهدار تو باد ... قاسمم دست خدا یار تو باد
پــریشانـم بـرای تــو عمو جان
شود جانـم فدای تو عمو جان
چرا آنقدر در این صحرا غریبی
مگر قاسم نداری ای عموجان
دگـر راهم بـده در این جهادت
ندارم حاجتی غیـر از شهادت
خودم دیدم که صحرا لاله گون بود
زمین از خون یاران غرق خون بود
خودم دیدم فضای آسمان ها
پر از انا الیه راجعون بود
خودم دیدم که نور چشم زهرا
جراحات تنش از حد فزون بود
کنار قتلگاه آمد به یادم
که بی خود گشتم و از پا فتادم
به رگهای برادر بوسه دادم
به جای مادرم زهرا حسینم
زینب ای دختر والای علی
ای تو آئینه سیمای علی
زینب ای دختر کبرای علی
وی شهامت ز وجود تو جلی
زینب ای خواهر ممتاز حسین
همه جا همدم و همراز حسین
هر که مرا به روضه تو راه داده است
تـاج محبت تــو به فرقم نـهاده است
از ابتدای خلقت حق در دو چشم ما
تصویـری از عـزای محرم فتـاده است
زد شـرر بـر قلب خونین تـو،در دشت بلا
داغ مـرگ اکبـر گلگون قبایت،یا حسین
جــان فــدا کـردى به راه مکتب آزادگـى
جان هر آزاده اى گردد،فدایت یا حسین
بالا نرفت آنکه به پـای تـو پا نشد
آقا نشد هـر آنکه برایت گـدا نشد
یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم
حــالا که کـــــــــربلای تــو روزی مــــا نشد
همپای گــریه ی تـو غـــزل گریه می کند
زنجیر و سنج و طبل و کتل گریه می کند
از گریه های عـالـم و آدم که بگذریـم
بانویمان نشسته به تل گریه می کند
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
دارد خـــدای عــزوجل گـریه می کند
:: موضوعات مرتبط:
$M$ های مذهبی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 692
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1